لحظه های زندگیمون...

لحظه های زندگیمون...

از روز ازدواجمون به بعد....
لحظه های زندگیمون...

لحظه های زندگیمون...

از روز ازدواجمون به بعد....

عاشقانه ششم : روزهای شیرین(س)

داریم روزای شیرینی رو کنار هم تجربه میکنیم،توی این چند روزی که کنار هم بودیم لحظه های قشنگی داشتیم که گاهی دوست نداشتم تموم بشه.اولین مسافرت دو نفرمون رو با ماشین خودمون رفتیم،با دوستش و خانمش که اونا هم تازه عقد کرده بودند رفتیم کوه صفه و خیلی اتفاقای تازه دیگه...

انقدر لحظه های کنار هم بودنو دوست دارم که حاضر نیستم با کسی تقسیمشون کنم.با همه خوشی ها باز هم شنبه عید غدیر با خونوادم برگشتم تهران.از قبل از لحظه خداحافظی دلتنگی من شروع شد و الان هم که دارم اینارو مینویسم سخت دلتنگشم.فقط از خدا میخوام که صبر و تحمل این دلتنگی رو بهمون عطا کنه.

می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هر وقت دلم برایت تنگ شد در دایره حضورش تو را به من نشان دهد می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار مرا هم شنیدند عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند....

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد